![]() |
میگفت دوران دفاع مقدس خیلی دوست داشتم توفیق شهادت پیدا کنم ولی هربار که میرفتم جبهه اکثر مواقع سالم برمیگشتم ولی گاه وقتی هم بصورت سطحی مجروح میشدم تااینکه درماه رمضانی از مادرم درخواست کردم که نیت کند ودرشبهای قدر از خداوند درخواست نمایدکه آیا من به فیض شهادت میرسم یاخیر؟من به جبهه رفتم وبعد از ماه مبارک به مرخصی آمدم مادرم برایم تعریف کرد که برایت خوابی دیده ام،اول بگویم که شما شهید نخواهی شد!با شنیدن این صحبت از مادرم،خیلی گرفته شدم ولی ایشان اضافه کرد که بجای شهادت امتیاز دیگری به شما خواهند دادکه بنظرم اجرآن کمتر شهادت نخواهدبود.گفتم بفرمایید چه خوابی دیده ای؟گفت شبی درخواب دیدم که کنار حیاطمان ایستاده بودم که ناگهان حضرت امام خمینی(ره) وارد شدند من به استقبال ایشان رفتم وپتویی پهن کردم وایشان نشستند وبا تسبیح مشغول گفتن ذکر بودندبرای ایشان بشقابی که حاوی۴عددسیب بودآوردم(ما۲برادر ودوخواهر هستیم این ۴سیب بیانگرما۴نفر بود) حضرت امام(ره) یکی از سیب ها را برداشتند و۴قسمت کردندویک قسمت انرا خوردندبه ایشان عرض کردم بفرمایید گفتن همینقدر بس است شما تکلیف خودت را بخوبی انجام داده ای لذا تعبیر خوابم این است که اولا جبهه شما مورد قبول خداوند قرار گرفته ثانیا اینکه شما مجروح خواهی شد وعضوی از بدن خود را دراین راه خواهید داداین قضیه گذشت تا اینکه در یکی از عملیات ها مجروح شدم ونقص عضوی هم برایم پیش آمد وجنگ هم تمام شد ومن ماندم ولی از طرفی هم بسیار خوشحالم که تکلیفم را انجام داده ام امید وارم که خداوند از من راضی باشد
منبع: http://www.14masoomin.com/?p=5458

